زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست ۰۲۶

Release Date:

غزل شماره ۰۲۶زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست پيرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دستنرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان نيم‌شب دوش (یار) به بالين من آمد بنشستسر فرا گوش من آورد و به آواز حزين گفت کی عاشق ديرينه من خوابت هستعاشقی را که چنين باده شبگير دهند کافر عشق بود گر نشود (نبود) باده‌پرستبرو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگير که ندادند جز اين تحفه به ما روز الستآن چه او ريخت به پيمانه ما نوشيديم اگر از خمر بهشت است وگر (ورز) باده مستخنده جام می و زلف گره‌گير (چو زنجیر) نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکستSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست ۰۲۶

Title
زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست ۰۲۶
Copyright
Release Date

flashback